مقدمه
فعالیت در بازارهای مالی، چه با هدف ترید (معاملهگری کوتاهمدت) و چه با هدف سرمایهگذاری بلندمدت، نیازمند رویکردی روشمند و آگاهانه است. قمار کردن یا تصمیمگیری بر اساس حدس و گمان جایی در فعالیت حرفهای در این بازارها ندارد.
دو رویکرد اصلی برای تحلیل و تصمیمگیری در بازارهای مالی وجود دارد که در این مقاله به مقایسه جامع آنها بر اساس محتوای ارائهشده در منبع میپردازیم: تحلیل و سرمایهگذاری کیفی در مقابل تحلیل و سرمایهگذاری کمی (که به آن کوانت تریدینگ نیز گفته میشود). هدف این است که با شناخت ویژگیها، مزایا و معایب هر روش، به شما کمک کنیم تا تصمیم بگیرید که کدام روش ترید برای شما مناسب است و با شرایط و اهداف شما همخوانی بیشتری دارد و آیا این فعالیت میتواند برای شما به یک شغل تبدیل شود یا خیر.
اگر با مشاهده ویدئو راحتترید، ویدئوی زیر را نگاه کنید.
اگر با متن راحتترید، به خواندن ادامه بدید!
تحلیل و سرمایهگذاری کیفی: رویکرد سنتی و مبتنی بر تجربه انسانی
تحلیل کیفی یا سنتی یا دستی، مرسومترین روشی است که بسیاری از تریدرها و سرمایهگذاران با آن آشنا هستند. در این روش، تصمیمگیری بر اساس بررسیهای انسانی، مشاهده نمودارها، اخبار و تحلیلهای ذهنی صورت میگیرد.
ویژگیهای کلیدی تحلیل کیفی عبارتند از:
۱. زمانبر بودن:
این روش به شدت نیازمند صرف وقت برای تحقیق و بررسی است. شما نمیتوانید صرفاً کامپیوتر را روشن کرده و بلافاصله ترید کنید. بررسی تایمفریمهای مختلف، اندیکاتورها، تحلیلهای دیگران، اخبار و وضعیت کلی بازار، همگی نیازمند زمان هستند. حتی یک تریدر کیفی قبل از هر ترید حداقل نیم ساعت فکر و تحقیق میکند.
۲. مبتنی بر خبرگی (تجربه و دانش عمیق):
برای اینکه تحلیل کیفی به نتایج مطلوب و سودآوری منجر شود، فردی که آن را انجام میدهد باید “خبره” باشد. سودآوری در این روش مستقیماً به دانش، تجربه و مهارت تحلیلگر وابسته است. اگر نتایج خوب و ممتازی حاصل نشود و فرد ضرر کند، در واقع وقت خود را تلف کرده است.
۳. دقت مورد انتظار بالا:
از آنجایی که تحلیل کیفی زمانبر است و مبتنی بر خبرگی است، انتظار میرود که دقت تصمیمگیری در آن بالا باشد. ممکن است یک تریدر کیفی در هفته یا ماه فقط یک ترید انجام دهد، اما برای آن زمان زیادی صرف کرده و انتظار دارد که این ترید با دقت بالا به سوددهی منجر شود تا هزینهها پوشش داده شده و به “سود خوب” (آلفای مثبت) دست یابد.
۴. نیاز به نمودارهای قیمتی:
تریدرهای کیفی برای تحلیل و تصمیمگیری به نمودارهای قیمتی نیاز دارند. آنها بر اساس شکل نمودار، اندیکاتورها یا استراتژیهای بصری تصمیم میگیرند؛ اینطور نیست که صرفاً بر اساس حدس و گمان عمل کنند.
۵. چالش تفسیرهای متفاوت و متناقض:
یک چالش بزرگ و مخرب در تحلیل کیفی این است که تفسیری واحد و یکسان از یک وضعیت وجود ندارد. یک نمودار یا یک خبر واحد میتواند توسط افراد مختلف به روشهای کاملاً متفاوتی تفسیر شود، و حتی این تفسیرها گاهی اوقات متناقض هستند.
بررسی ابعاد مختلف و چالشهای واقعی تحلیل و ترید کیفی
حال بیایید فرض کنیم که تئوری امواج الیوت از نظر علمی معتبر باشد (هرچند که ادعاهای این تئوری از نظر شواهد آماری قابل قبول نیستند). نویسندهای که کتابی درباره الیوت مینویسد، سطح مشخصی از خبرگی ذهنی خود را دارد. او این خبرگی را، خواسته یا ناخواسته (گاهی برای نیازهای بیزنسی)، به شکل خلاصهشدهای در کتاب منتقل میکند. خواننده کتاب نیز بر اساس دانش و تجربه قبلی خود در زمینه بازار، سطح متفاوتی از خبرگی موجود در کتاب را برداشت میکند.
اگر این خواننده سپس به تدریس بپردازد، باز هم بر اساس فن بیان و خلاصهسازیهای خود، سطح دیگری از خبرگی را به زبان میآورد. در نهایت، دانشجویان در کلاس نیز هر کدام بر اساس دانش و تجربه خود، سطح متفاوتی از آن خبرگی را برداشت میکنند.
نتیجه این فرایند این است که وقتی الگوی پیچیدهای برای تحلیل ارائه میشود، هر کس نظر متفاوتی دارد و این نقطه آغاز تمام سؤبرداشتها و حتی کلاهبرداریها در این صنعت است! و افراد سودجو یک پاسخ کلیشهای و بسیار رایج برای چنین مواقعی ساختهاند: شما مسئول تمام تصمیمات سرمایهگذاری خود هستید!!!
این وضعیت شبیه این است که بخواهید خودرویی بخرید و فروشنده بگوید خودروی سواری چهار چرخ دارد، اما بعد خودرویی با سه چرخ تحویل دهد و بگوید “شما مسئول تصمیمات خود هستید، از نظر من این خودروی سواری چهار چرخ دارد!”.
در دنیای واقعی، این مثال اتفاق نمیافتد چون تعریف واحدی از چرخ و قواعد شمارش آن وجود دارد!
این مثال نشان میدهد که در تحلیل کیفی، مفهوم “شما مسئول تصمیمات خود هستید” گاهی اوقات دستاویزی برای توجیه عدم ارائه یک استاندارد مشخص و واحد در تحلیل میشود.
تحلیل و سرمایهگذاری کمی: رویکرد الگوریتمی و مبتنی بر داده
در نقطه مقابل، تحلیل و سرمایهگذاری کمّی (کوانت تریدینگ) قرار دارد. این روش بر پایه محاسبات عددی، مدلسازی آماری و اجرای الگوریتمها توسط کامپیوتر استوار است.
ویژگیهای کلیدی تحلیل کمی عبارتند از:
۱. سریع بودن:
برخلاف تحلیل کیفی، تحلیل کمی بسیار سریع است. وقتی کاری بر اساس محاسبات عددی و مدلسازی انجام میشود، نیازی به انجام دستی و انسانی نیست. مثال آن استفاده از نرمافزارهای حسابداری به جای انجام محاسبات دستی یا با ماشین حساب است. یک مدل کمی میتواند در کسری از ثانیه موقعیتهای بالقوه ورود یا خروج را در تعداد زیادی نماد و بازار شناسایی کند.
۲. مبتنی بر آمار:
تحلیل کمی به جای خبرگی کیفی انسانی، بر آمار متکی است. خبرگی یک مفهوم کیفی است که نمیتوان به کامپیوتر فهماند. اما آمار به ما امکان میدهد که بررسی کنیم آیا رفتار مدل مطابق انتظار بوده است یا خیر و تا چه حد. با استفاده از آمار میتوان سنجید که آیا یک استراتژی تدوینشده، ما را به اهداف معاملاتی میرساند یا خیر.
۳. دقت مورد انتظار کمتر (در هر ترید واحد):
از آنجایی که تحلیل کمی سریع است و میتواند موقعیتهای متعددی را شناسایی کند، دقت مورد انتظار برای هر ترید واحد میتواند کمتر باشد. این تفاوت را میتوان با مقایسه یک تکتیرانداز و یک تیربارچی فهمید. تکتیرانداز شاید روزها منتظر بماند و فقط یک تیر با دقت بسیار بالا شلیک کند. اما تیربارچی با سرعت زیاد و دقت کمتر شلیک میکند و کاربرد متفاوتی دارد. این دقت کمتر در هر ترید واحد در تحلیل کمی، به دلیل سرعت و مقیاسپذیری، از نظر بیزنسی توجیهپذیر است.
۴. عدم نیاز به نمودارهای قیمتی:
کامپیوترها و مدلهای کمی برای انجام کار به نمودار قیمت نیاز ندارند. آنها با عدد، رقم، فرمولهای مشخص و واضح کار میکنند. نیاز به باز کردن چارت در سیستم برای تحلیل توسط مدل کمی وجود ندارد.
۵. تفسیرهای واحد و یکسان:
در نقطه مقابل چالش مخرب تحلیل کیفی، تحلیل کمی تفسیری واحد و یکسان ارائه میدهد. با داشتن دیتای ورودی مشخص، مدل مشخص و قواعد واضح، اگر یک مدل را یک میلیون بار تست کنید، یک نتیجه واحد خواهید گرفت. اگر همین دیتا و مدل به یک میلیون نفر دیگر داده شود، آنها هم با تست کردن، به همان نتایج یکسان میرسند. این ویژگی، قدرت مدلهای کمی و روش علمی حل مسئله است. زمانی که نتایج یکسان باشند، میتوان بحث سازندهای انجام داد و برای بهبود سیستم، پارامتری را تغییر داد و اثر آن را بررسی کرد.
تحلیل کمی یا کیفی: کدام بهتر است؟
پس از آشنایی با ویژگیهای هر دو روش، ممکن است این سوال پیش بیاید که در نهایت کدام یک بهتر است؟ پاسخ این است:
هیچ کدام از این روشها به طور ذاتی بهتر یا بدتر از دیگری نیستند، چرا که قابل مقایسه با هم نیستند.
مقایسه آنها شبیه مقایسه آب و آتش است؛ نمیتوان گفت که در همه حال آب بهتر است یا آتش! جالب اینجاست که این دو روش حتی میتوانند همزمان و در کنار هم استفاده شوند، مانند آب و آتش در آشپزی!
شما میتوانید کاملاً از تحلیل کیفی استفاده کنید، کاملاً از تحلیل کمی، یا ترکیبی از هر دو. اما نکته کلیدی این است که چه موقع از کدام روش استفاده کنید. این تصمیم به شرایط شما بستگی دارد و میتواند تعیین کند که آیا ترید و سرمایهگذاری برای شما یک شغل حرفهای خواهد شد یا خیر.
در اینجا لازم است بین فعالیت حرفهای و شغلی در بازارهای مالی و فعالیت تفریحی تمایز قائل شویم. اگر کسی با پول مازاد خود برای تفریح ترید میکند (مثلا بجای خرید کفش نو، سفر کوچک یا مهمانی)، هیچ اشکالی ندارد و حتی میتواند تفریحی سالمتر از گزینههای دیگر باشد. اما این فعالیت شغل محسوب نمیشود. بحث ما در اینجا بر سر فعالیت حرفهای و شغلی است.
چه موقع تحلیل و ترید کیفی برای شما مناسب است (به عنوان شغل):
استفاده از تحلیل کیفی به عنوان یک شغل حرفهای، تنها در شرایط خاصی توصیه میشود:
وقتی که “خبره” هستید:
به این معنا که دقت پیشبینی شما بیش از ۹۰% است. شما واقعاً توانایی دارید به “سود خوب” برسید، هزینهها را پوشش دهید و آلفای مثبت داشته باشید. اگر واقعاً چنین توانایی خارقالعادهای دارید، شاید اصلاً نیازی به تحلیل کمی نداشته باشید و هر وقت صلاح دیدید ترید کنید و با احتمال بالا سود کنید.
وقتی که نمیخواهید بیزینس ترید خود را گسترش دهید:
اگر خبره هستید و نیازی به افزایش حجم معاملات یا تنوع بخشیدن به بازارها و نمادها ندارید، تحلیل کیفی میتواند برای شما کافی باشد.
وقتی میتوانید یک یا چند خبره واقعی را دنبال کرده و به آنها اعتماد کنید:
اگر به فردی (مانند عضوی از خانواده) دسترسی دارید که واقعاً خبره است و حاضر است سیگنالهای حقیقی و بیچشمداشت به شما بدهد، میتوانید از سیگنالهای او استفاده کنید. البته فرد خبره واقعی معمولاً سیگنال نمیفروشد.
وقتی میتوانید تمام وقت “گوش به زنگ” آن خبره باشید:
اگر فرض کنیم چنین خبرهای وجود دارد و حاضر به ارائه سیگنال است و شما به او اعتماد دارید، باید بتوانید به صورت تمام وقت او را دنبال کرده و کارهایی که میگوید را مو به مو انجام دهید. این ممکن است شامل ورود یا خروج از معامله در هر ساعتی از شبانهروز باشد.
اگر شما خبره نیستید و نمیتوانید یا نمیخواهید چالشهای کوانت تریدینگ را بپذیرید، ترید و سرمایهگذاری کلاً برای شما شغل نخواهد شد و صرفاً ضرر خواهید کرد.
این تصمیم مهمی است که باید صادقانه با خود بگیرید.
چه موقع تحلیل و سرمایهگذاری کمی (کوانت تریدینگ) برای شما مناسب است:
رویکرد کمی یا کوانت تریدینگ در شرایط دیگری مطرح میشود:
وقتی که “خبره” هستید اما میخواهید بیزینس ترید خود را گسترش دهید:
حتی یک خبره واقعی نیز محدودیتها و کاستیهای انسانی دارد. نمیتواند تمام بازار را رصد کند یا تعداد تریدهای خود را از حدی بیشتر کند. یک فرد خبره ممکن است بتواند ۵ تا ۱۰ کوین را دنبال کند و خبرگی خود را روی آنها اعمال کند، اما برای گسترش فعالیت خود به ابزارهای کمی نیاز پیدا میکند. در این حالت، فرد خبره میتواند بخشی از خبرگی خود را در قالب یک مدل یا ابزار کمی (“بلک باکس”) پیادهسازی کند. سپس میتواند افرادی را استخدام کند تا صرفاً خروجیهای این ابزار را اجرا کنند و اجازه هیچگونه خلاقیتی به آنها ندهد.
وقتی که “خبره” هستید و میخواهید گسترش دهید، اما نمیخواهید تیم انسانی استخدام کنید:
هزینه نیروی انسانی برای اجرای سیگنالها میتواند بالا باشد. اگر بخش تعیینکننده خبرگی مدلسازی شده و سیگنالها را تولید میکند، میتوان به جای تریدرهای انسانی، خروجیها را به یک ربات معاملاتی متصل کرد. ربات حقوق، بیمه و “شاخ شدن” ندارد.
وقتی که “خبره” نیستید و میخواهید از فرصتهای بالقوه حداکثر استفاده را ببرید:
این موردی است که احتمالاً شامل حال بسیاری از افراد میشود. اگر میخواهید ترید برای شما شغل باشد، خبره نیستید، اما چالشهای رویکرد کمّی را میپذیرید و تحمل میکنید، پس باید وارد حوزه کوانت تریدینگ شوید. بسیاری از کسانی که در ابتدا با روشهای کیفی (مانند الیوت، پرایس اکشن، فیبوناچی و هارمونیک) کار کردهاند، اگر قصد داشتهاند که ترید شغلشان باشد، در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که باید کار متفاوتی انجام دهند و به سمت روشهای کمّی روی آوردهاند.
وقتی نمیتوانید یا نمیخواهید “گوش به زنگ” خبرهای باشید:
اگر به خبره واقعی که سیگنال رایگان و بیچشمداشت بدهد دسترسی ندارید، یا حتی اگر دارید، نمیتوانید ۲۴ ساعته او را دنبال کنید و سیگنالها را اجرا کنید، چارهای جز استفاده از کوانت تریدینگ نخواهید داشت.
نتیجهگیری: تصمیم با شماست
در نهایت، تصمیمگیری در مورد اینکه کدام رویکرد تحلیل و سرمایهگذاری برای شما مناسب است، بر عهده شماست. این تصمیم باید با توجه به شرایط واقعی شما گرفته شود. آیا شما واقعاً خبره هستید (با تعریف ذکرشده)؟ آیا میخواهید فعالیتتان را گسترش دهید؟ آیا میتوانید به یک خبره واقعی دسترسی داشته باشید و او را به صورت تمام وقت دنبال کنید؟ یا اینکه خبره نیستید، اما میخواهید ترید شغل شما باشد و چالشهای رویکرد مبتنی بر آمار و مدلسازی را میپذیرید؟
لازم نیست سالها زمان صرف کنید، دهها کتاب بخوانید یا در دورههای متعدد ثبتنام کنید تا به این نتیجه برسید. با شناخت ویژگیهای بنیادین هر روش که در این مقاله بر اساس منبع مورد بررسی قرار گرفتند، میتوانید این تصمیم مهم را زودتر بگیرید. همانطور که گفته شد، اینکه “شما مسئول تصمیمات خود هستید” حرف درستی است، اما نباید اجازه دهید این جمله دستاویزی شود تا هر رویکردی بدون پایه و اساس مشخص و قابل تکرار، به شما تحمیل شود.
با انتخاب آگاهانه روشی که با تواناییها و اهداف شما همخوانی دارد، میتوانید مسیر روشنتری در فعالیت در بازارهای مالی برای خود ترسیم کنید.
⭐️ محتوای این مطلب از دوره آموزشی مبانی و مفاهیم کوانت تریدینگ و الگوتریدینگ اقتباس شده است. ⭐️
〰️〰️〰️〰️〰️
🔵🔵🔵 همین حالا در دوره رایگان مبانی و مفاهیم کوانت تریدینگ و الگوتریدینگ ثبت نام کنید! 🔵🔵🔵
🔴🔴🔴 در کانال یوتیوب الگویو عضو شوید و بخشهای رایگان سایر دورهها را مشاهده کنید! 🔴🔴🔴
🟢🟢🟢 در بحث و تبادل نظر تخصصی درباره این دوره شرکت کنید! 🟢🟢🟢
〰️〰️〰️〰️〰️



